أعُوذُ بِاللَّه مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ
محتمل است كه در تمام سورههاى قرآن اين بِسْمِ اللَّهِ* ها متعلق باشد به آياتى كه بعد مىآيد، چون گفته شده است كه اين بِسْمِ اللَّهِ* به يك معناى مقدّرى متعلق است. لكن بيشتر به نظر انسان مىآيد كه اين بِسْمِ اللَّهِ* ها متعلق باشد به خود سوره؛ مثلًا در سوره حمد بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ: به اسم خداى تبارك و تعالى حمد براى اوست. اسم، علامت است؛ اينكه بشر براى اشخاص و براى همه چيز يك اسمى گذاشته است، نامگذارى كرده است، براى اين است كه اين علامت، يك شناسايى اسمى باشد، زيد را آدم بفهمد كى هست. اسماى خدا هم علامتهاى ذات مقدس اوست؛ و آن قدرى كه بشر مىتواند از ذات مقدّس حق تعالى اطّلاع ناقص پيدا كند از اسماى حق است. خود ذات مقدس حق تعالى يك موجودى است كه دست انسان از او كوتاه است. حتى دست خاتم النبيين كه اعلم و اشرف بشر است، از آن مرتبه ذات كوتاه است. آن مرتبه ذات را كسى نمىشناسد غير از خود ذات مقدس.آن چيزى كه بشر مىتواند به آن دسترسى پيدا كند اسماء اللَّه است، كه اين اسماء اللَّه هم مراتبى دارد، بعضى از مراتبش را ما هم مىتوانيم بفهميم، و بعضى از مراتبش را اولياى خدا و پيغمبر اكرم (ص) و كسانى كه معلَّم به تعليم او هستند مىتوانند ادراك كنند. همه عالم اسماللَّهاند؛ تمام عالم. چون اسم، نشانه است؛ همه موجوداتى كه در عالم هستند نشانه ذات مقدّس حق تعالى هستند. منتها نشانه بودنش را بعضيها مىتوانند به عمقش برسند، كه اين چطور نشانه است؛ و بعضى هم به طور اجمال مىتوانند بفهمند كه نشانه است. آنكه به طور اجمال است اين است كه موجود خود به خود وجود پيدا نمىكند. اين مسئله واضح است در عقل؛ و عقل هر بشرى به حسب فطرت اين را مىفهمد كه موجودى كه ممكن است باشد، ممكن است نباشد، اين ممكنى كه هم ممكن است باشد هم ممكن است نباشد، اين خود به خودى وجود پيدا نمىكند. اين بايد منته بشود به يك موجودى كه بالذات موجود است؛ يعنى قابل سلب نيست وجود از او، ازلى است. موجوداتى كه مىشود موجود باشند و مىشود هم موجود نباشند، اينها خود به خود وجود پيدا نمىكنند، محتاج به اين هستند كه از خارج يك كسى آنها را ايجاد كند.